اطلاعات عجيبوغريب
اين متن رو يكي از دوستان در قالب ايميل برام ارسال كرده و ديدم گذاشتن تو وبلاگ خالي از لطف نيست. از اين دوست خوب تشكر ميكنم.
The URI to TrackBack this entry is: https://msh2007.wordpress.com/2008/04/12/%d8%a7%d8%b7%d9%84%d8%a7%d8%b9%d8%a7%d8%aa-%d8%b9%d8%ac%d9%8a%d8%a8%e2%80%8c%d9%88%d8%ba%d8%b1%d9%8a%d8%a8/trackback/
اعلان ویژه: دعوت به همکاری
دعوتِ یک نشریهی الکترونیک در حوزهی اندیشه، فرهنگ و هنر، از علاقهمندان برای کار غیرحضوری در تحریریهی نشریه، همراه با حقالتألیف. دعوت به کار در تحریریه
شما را فرا خواندهایم تا از شما برای عضویت در تحریریهی یک نشریهی الکترونیکی در حوزهی اندیشه، فرهنگ و هنر دعوت به عمل آوریم.
کارکرد نشریهی ما و طرحی که برای آن در نظر گرفتهایم، ما را بر آن میدارد که افرادی را با تواناییهایی خاص پذیرا باشیم. بدیهی ست که در ازای زحمت و زمانی که دوستان برای هر شماره میگذارند، حقالتألیف ایشان ـ تا حد ممکن عادلانه و منصفانه ـ پرداخت خواهد شد. به همین دلیل، پارهای سؤالات را ذکر میکنیم که غرض از آنها نه محک زدن شما که آشنایی متقابل ما و شماست.
راستی یک توضیح هم این که کار ما بیشتر شکلی پارهوقت دارد و لزوماً شما نباید در محل کار (دفتر نشریه) حاضر شوید.
برای دریافت پرسشنامه به آدرس em1387@yahoo.com ایمیل بزنید( تا یک ساعت بعد از ارسال ایمیل شما، پرسشنامه ارسال خواهد شد. پرسشنامه را بعد از پر کردن به آدرس مذکور با subject اختصاصی form ارسال کنید.)
نظر یا خبر و لینکِ تکمیلی haftan.com
سلام. خوب که سر زدی. وقتی صبح سراغ وب رفتم و متن را باز کردم چه حالتی به من دست داد. متوجه شدم متن پرداخت نشده را گذاشته ام. با عجله سراغ سی دی رفتم و دیدم دو پاراگراف هم حذف شده. خلاصه در جا متن را عوض کردم و یکبار دیگه ويرايش کردم. اصولا» من بايد منشی بگیرم آدم کم حوصله ای مثل من نباید نویسنده بشود. اگه بدونید دیشب این متن را می گذاشتم دختر نه ماهه ام گریه می کرد. باباش هم که مخالف سرسخت نوشتن و کامپتوتر بازی منه. بدجوری گند زده ام. لطفا» وقت کردی دوباره بخوونش. پاراگراف جامانده را هم می گویم.
داریم. در باره پیرامون گفتم که لینک مبارکشون خرابه و خودشون هم نمی دونن وگرنه همیشه آنلاین بوده. باید مجله را پیدا بکنم. دیشب برادرم تماس گرفت به او هم گفتم. ببينيم چه می شود.
می دونم همين کار هم وقت می خواد.
در ضمن من برای مقاله حق التأليف نمی خوام برای کتاب هام می خوام البته به حساب پرورشگاه بريزن که عالی می شود. وگرنه مقاله ها طعمه بودن. کتاب ها را می خوان و همکاری بعد از این من را. می دونين که منم ديروز به دنيا نيومده ام.
در آخر ممنون که حرف دلت را زدی و هم از آن متن پر از غلط غلوط تعريف کردی خودم که داشتم با فعل و فاعل عوضی اش سکته می زدم.
تا بعد یا علی.
ازت خبری نشد نگران شدم. دیدم نه دستت پره. این اطلاعات جالب بودن خصوصا به حلزون حسودیم شد می دونی که حلزون کارشو راحت کرده هم نره و هم ماده. کسی نیس بیدارش کنه و بگه براش آب بیاره.
ترجمه ات را خووندم. روان و جالب بود. حیف که چاپ نکرده ای. اما بنظرت اگر بجای نماد مسیح کودک مجسمه مسیح را بکار می برد بد نبود. هر چه باشد خواننده وقتی مجسمه را در گاری بچه ای مجسم کند مطمئنا» مسیح نوزاد در ذهنش تداعی خواهد شد. منظورم این دو کلمه کمی توهین به شعور خواننده باشد. وگرنه باقیش چسبید.
می خواسم سوالی ازت بکنم اگر من با مجله پیرامون همکاری کنم, مثلا با ترجمه مقاله یا تقدیم یکی از رمان های چاپ نشده و یا ترجمه روانشناسی, عیبی دارد که از آنها حق التألیف بخواهم یا باید خوشحال باشم که من را به مجله شان راه داده ان. هر چه باشد می دانی که ایران چطوری است. در ضمن شماره 100 و یا بالاتر پیرامون را نگاه کردی دنبال اسم من با عکس تحفه ام بگردی. علم ناز ح نوشته شده.
به من سر بزن.
آقا ممنون
تو روزانه ها لینکیدم!