مسكن

آقاي استاد دكتر مهندس تصميم گرفتن مشكل مسكن رو يكبار براي هميشه حل كنند. من كلي پول گذاشته بودم بانك مسكن كه شايد چند سال ديگه بتونم خونه‌دار بشم. ولي با اين شرايطي كه پيش اومده مي‌خوام پولامو بردارم يه ماشين بخرم. چون بعد از حل مشكل مسكن (آن هم يكبار براي هميشه!) اونايي كه خونه دارن بدبخت مي‌شن مي‌رن پي كارشون، كسايي هم كه خونه ندارند ديگه بايد آرزوي خونه‌دار شدن را با خودشون ببرن به اون دنيا. حالا اگه ما نخواهيم اين مشكل مسكن حل بشه (اونم يكبار براي هميشه!) بايد كي رو ببينيم. البته اينم بگم من هيچي درمورد جزئيات طرح اين آقاي استاد دكتر مهندس نمي‌دونم. ولي به‌عنوان يك اصل كلي، ايشون دست رو هر چي گذاشتن، تا فيهاخالدونش گند زدن.

Published in: on جون 26, 2008 at 5:25 ق.ظ.  Comments (6)  

اندر حكايت بنزين

اين بحث بنزين هم از اون بحث‌هاي جالبه روزگار ماست.

نكته‌ي اول: ظاهراً آدم‌هاي پولدار گناه كردن كه پولدار شدن. من قطع سهميه‌ي بنزين آدم‌هاي پولدار رو به‌عنوان حركتي در جهت محروم‌سازي آنان از حق اجتماعي تلقي مي‌كنم. چون طبق سهميه‌بندي انجام‌شده (كاري ندارم كل فرايند سهميه‌بندي درسته يا نه) هر ايراني صاحب‌ماشين، مقداري بنزين در ماه به‌صورت سهميه و يارانه‌اي تحويل مي‌گيره. وقتي ما اين سهميه رو از بخشي از مردم دريغ كنيم، يعني آنان را از حق اجتماعي مسلمي كه دارند محروم كرده‌ايم. آن هم با اين برهان خنده‌دار كه ماشين‌هايشان پرمصرف هست.

نكته‌ي دوم: پس بالاخره رسيديم به نقطه‌اي كه مدعي هستيم ماشين‌هاي توليد داخل بهتر از ماشين‌هاي خارجي هستند. جالب اينجاست كه همين ماشين‌هاي توليد داخل هم مال خودمان نيستند بلكه آنها هم وارداتي هستند. پس بهتره اينجوري اصلاح كنم «رسيديم به نقطه‌اي كه مدعي هستيم ماشين‌هاي خارجي توليد داخل بهتر از ماشين‌هاي خارجي توليد خارج هستند»!

نكته‌ي سوم: روي دوم اين سكه اينه كه من ماشين ندارم. ولي حرف من اينه كه اين ماشين نداشتن من چه ربطي به دولت داره كه اومده منو از حق مسلمم يعني سهميه‌ي ماهانه بنزين محروم كرده؟ من بنزين ماهانه‌ام را مي‌خوام. اصلا مي‌خوام بذارمش تو دكور، يا شايد هم ريختم تو دستشويي خونه تا شايد ديگه سوسكي از اون بالا نياد كه شب‌ها خواب رو برام زهرمار كنه و تو گوشم همش وزوز كنه كه «انرژي هسته‌اي حق مسلم ماست».

نكته‌ي چهارم: من هاله‌ي نور رو دور سر آقاي احمدي‌نژاد (كه خيلي دوسش دارم) را مي‌بينم!!!

Published in: on جون 16, 2008 at 4:25 ق.ظ.  Comments (3)  

احتمال تعيين ساعت معين براي روابط جنسي

و اما يه كلام بشنويد از مادر عروس كه يكي از دوستان برام ايميل كرده. مطلب فوق از سايت آفتاب نقل شده است.

يكي از وزراي كابينه آقاي احمدي‌نژاد: روابط جنسي زوج و زوجه بايد در ساعات معيني باشد.

يكي از وزراي كابينه احمدي‌نژاد، در جمع مسئولان بهزيستي خواستار آن شده كه روابط جنسي زوج و زوجه در ساعات معيني باشد تا مطابق آيات و روايت‌ها، معلوليت‌ها كاهش پيدا كند.

خبرنگار يك سايت كه اين خبر را از جلسه مذكور مخابره كرده مي‌نويسد: وي در سخنراني خود، جلوگيري از ايجاد معلوليت و بيماري را مقدم بر درمان دانست و گفت درصورت رعايت آيات و روايات در اين زمينه، درصد معلوليت‌ها كاهش مي‌يابد. وي در اين جلسه رسمي كه بانوان نيز شركت داشتند به روايتي اشاره كرد كه اعمال جنسي زن و مرد در چه ساعاتي از شب صورت پذيرد كه فرزندان سالمي حاصل شود. اين گزارش مي‌افزايد كه برخي از حاضران با تعجب نگاه خود را به زمين دوخته و برخي از خجالت، سرخ شده بودند. وي داراي ليسانس رياضيات و فوق‌ليسانس مهندسي صنايع است.

پ.ن. 1: بايد امروز فردا منتظر بخشنامه‌اي از دفتر رياست محترم جمهوري باشيد كه ساعات مجاز روابط جنسي در آن ذكر شده باشد و احتمالاً مردم بايد كنتورهايي در … نصب كنند تا از هرگونه تخلف از اين بخشنامه جلوگيري بشود.

پ. ن. 2: فكر نكنم در تمام دنيا دولتي مضحك‌تر از اين وجود داشته باشد.

Published in: on جون 15, 2008 at 11:15 ق.ظ.  Comments (3)  

آفتاب مي‌شود

نگاه كن كه غم درون ديده‌ام

چگونه قطره‌قطره آب مي‌شود

چگونه سايه‌ي سياه سركشم

اسير دست آفتاب مي‌شود

نگاه كن

تمام هستيم خراب مي‌شود

شراره‌اي مرا به كام مي‌كشد

مرا به اوج مي‌برد

مرا به دام مي‌كشد

نگاه كن

تمام آسمان من

پر از شهاب مي‌شود

***

تو آمدي ز دورها و دورها

ز سرزمين عطرها و نورها

نشانده‌اي مرا كنون به زورقي

ز عاج‌ها، ز ابرها، بلورها

مرا ببر اميد دلنواز من

ببر به شهر شعرها و شورها

***

به راه پر ستاره مي‌كشانيم

فراتر از ستاره مي‌نشانيم

نگاه كن

من از ستاره سوختم

لبالب از ستارگان تب شدم

چو ماهيان سرخ‌رنگ ساده‌دل

ستاره‌چين بركه‌هاي شب شدم

***

چه دور بود پيش از اين زمين ما

به اين كبود غرفه‌هاي آسمان

كنون به گوش من دوباره مي‌رسد

صداي تو

صداي بال برفي فرشتگان

نگاه كن كه من كجا رسيده‌ام

به كهكشان، به بيكران، به جاودان

***

كنون كه آمديم تا به اوج‌ها

مرا بشوي با شراب موج‌ها

مرا بپيچ در حرير بوسه‌ات

مرا بخواه در شبان ديرپا

مرا دگر رها مكن

مرا از اين ستاره‌ها جدا مكن

***

نگاه كن كه موم شب به‌راه ما

چگونه قطره‌قطره آب مي‌شود

سراحي سياه ديدگان من

به لاي‌لاي گرم تو

لبالب از شراب خواب مي‌شود

به روي گاهواره‌هاي شعر من

نگاه كن

تو مي‌دمي و آفتاب مي‌شود

شعر از فروغ فرخزاد

Published in: on جون 10, 2008 at 2:40 ب.ظ.  نوشتن دیدگاه