سخناني از بزرگان

مادر ترزا: اگر نتوانيم كسي را كه مي‌بينيم دوست داشته باشيم، چگونه مي‌توانيم خدايي را كه نمي‌بينيم دوست داشته باشيم؟

آدولف هيتلر: هنگام  پيروزي لازم نيست توضيح دهيد … اما هنگام شكست بايد حضور داشته باشيد تا توضيح دهيد.

مادر ترزا: اگر شروع به قضاوت در مورد مردم بكنيد وقتي براي دوست داشتنشان نخواهيد داشت.

بيل گيتس: من به جز خودم در حال رقابت با هيچ كس ديگري نيستم … هدف من شكست دادن عملكرد قبلي‌ام است.

اسكار وايلد: هيچ كس به اندازه كافي پول ندارد كه بتواند گذشته خود را بخرد.

مادر ترزا: اگر صلح واقعي را مي‌خواهيد با دوستانتان مذاكره نكنيد … با دشمنانتان مذاكره كنيد.

لئو تولستوي: همه به فكر تغيير دادن دنيا هستند … هيچ كس به فكر تغيير دادن خودش نيست.

توماس اديسون: نمي‌گويم 1000 بار شكست خوردم … مي‌گويم كشف كردم كه 1000 راه وجود دارد كه ممكن است به شكست ختم شود.

چارلز: چهار چيز را در زندگي‌تان هيچگاه نشكنيد: اعتماد، عهد،  دوستي و قلب. چون شكستنشان صدايي ندارد اما درد بسياري دارد.

آلبرت انيشتين: اگر كسي بگويد كه هيچگاه در زندگي‌اش خطايي نكرده است بدانيد كه هيچگاه در زندگي‌اش چيز جديدي تجربه نكرده است.

Published in: on اکتبر 19, 2008 at 10:59 ق.ظ.  نوشتن دیدگاه  

حكايت وكيل و آن دختر زيبارو

وكيل و دختر زيبارويي در فرودگاه منتظر پروازشان بودند. وكيل از دختره خواست كه براي پر كردن وقتشان  با هم بازي جالبي را انجام دهند.

دختره خسته بود و چون مي‌خواست بخوابد عذرخواهي كرد.

اما وكيل اصرار داشت كه بازي بسيار جذاب است.

او توضيح داد: «من از شما سوال مي‌پرسم و اگر نتوانستيد جواب بدهيد 5 دلار به من مي‌دهيد، بعد شما سوال مي‌پرسيد و اگر نتوانستم جواب بدهم 500 دلار مي‌دهم.»

دختره نتوانست اين شرايط اغواكننده را رد كند پس قبول كرد.

ابتدا وكيل شروع كرد و پرسيد: «فاصله كره زمين تا كره ماه چقدر است؟»

دختره چون جواب سوال را نمي‌دانست 5 دلار از كيف پولش برداشت و به وكيل داد. سپس نوبت دختره بود تا سوال خود را بپرسد.

او پرسيد:«آن چيه كه با سه پا بالاي كوه مي‌رود اما موقع برگشتن چهار پا دارد؟»

سپس وكيل مشغول جستجوي اينترنت شد اما هر كجا را كه گشت نتوانست جواب سوال را پيدا كند، به همه دوستانش ايميل فرستاد اما جوابي نرسيد. بالاخره بعد از يك ساعت نااميد شد و دختره را بيدار كرد و 500 دلار به او داد. دختره پول را گرفت و مجددا خوابيد.

وكيل كه بي‌تاب شنيدن پاسخ بود، دختره را بيدار كرد و به او گفت: «نگفتي آن چيه كه با سه پا بالا كوه مي‌رود اما با چهار پا برمي‌گردد؟»

دختره لحظه‌اي به وكيل خيره شد. سپس دست در كيف پولش كرد. 5 دلار برداشت، به او داد و باز خوابيد.

Published in: on اکتبر 15, 2008 at 7:58 ق.ظ.  Comments (5)  

تحليلي بر سخنراني احمدي نژاد در سازمان ملل

متن زير توسط يكي از دوستان برايم ايميل شده كه با كسب اجازه از نويسنده آن به دليل ارزش بسيار زيادي كه دارد جهت مطالعه خوانندگان در وبلاگ قرار مي‌دهم.

 

روز سه‌شنبه آقاي محمود احمدي‌نژاد رئيس جمهوري اسلامي ايران و روز چهارشنبه آقاي ون جيابو نخست وزير چين در مجمع عمومي سازمان ملل متحد سخنراني كردند.

ون جيابو نخست وزير چين، ده‌ها رهبر و نماينده حاضر در مجمع عمومي را مخاطب قرار داده چنين مي‌گويد: «رقم توليد ناخالص ملي چين در زمره بالاترين اقتصادهاي جهان است، بااين‌حال، رتبه توليد ناخالص سرانه ما كمتر از يكصد كشور ديگر است. ده‌ها ميليون چيني فاقد غذا و لباس كافي‌اند. چين هنوز يك كشور در حال توسعه است. سطح پايين توليد، كمبود منابع، انرژي و پيامدهاي زيست محيطي تداوم روند توسعه را محدود مي‌كند».

كمي انصاف داشته باشيد ! شما مشغول مطالعه نطق رهبران دو كشور از قاره آسيا هستيد. كشور نخست، جمهوري خلق چين نام دارد؛ كشوري كه فقط سال گذشته 800 ميليارد دلار سرمايه‌گذاري مستقيم خارجي جذب كرده است. سهم اقتصاد چين از سرمايه‌گذاري مستقيم خارجي 126 برابر جمهوري اسلامي ايران است. چين كه جاي خود دارد، سهم جمهوري تركيه 17 برابر ايران است.

عنوان نطق نخست وزير «يك چين متعهد به اصلاحات، گشايش و توسعه صلح‌آميز» است. اصلاحات و توسعه اقتصادي دو كليدواژه نطق نخست وزير چين است. در نطق بسيار كوتاه آقاي جيابو، واژه توسعه 17 بار و واژه اصلاحات هشت بار تكرار شده است. نخست وزير چين زيربناي رشد اقتصادي چين را دو واژه و تنها دو واژه مي‌داند: «اصلاحات و گشايش».

اجازه دهيد سخنراني رئيس جمهوري اسلامي ايران را مرور كنيم؛ اولا: محمود احمدي‌نژاد تقريبا دو برابر و نيم نخست وزير چين سخن گفته است. ثانيا: آقاي احمدي‌نژاد 35 بار كلمه «خدا» را ذكر كرده و 40 بار به واژه «خدا» ارجاع داده است. نخست وزير چين، بزرگترين دارنده ذخاير ارزي در جهان، سرزمين خود را كشوري در حال توسعه مي‌خواند كه ده‌ها ميليون نفر از مردمش با فقر و گرسنگي دست به گريبان‌اند و محمود احمدي‌نژاد كشوري كه حتي توان تامين برق پايتخت خود را ندارد، كشور ايران را «extremely and very developed and powerful country» مي‌خواند. من گمان نمي‌برم اين سخنان سخيف و مضحك براي خنداندن ديگران باشد. باور كنيد اعتياد به خودفريبي مهلكترين نوع اعتياد است.

نخست وزير چين، يك كلمه و حتي يك كلمه، از تخاصم و تهديد نام نبرد؛ در نطق او واژه‌هاي صلح، اقتصاد جهاني، توسعه، همكاري و مشاركت بارها و بارها تكرار شد. كلمه به كلمه نطق وي درباره اقتصاد جهاني و تاثير آن بر رشد چين و ديگر كشورهاي در حال توسعه است. در مقابل رئيس جمهور ايران نطق خود را با آرزوي سلامتي براي امام مهدي شروع مي‌كند و بلافاصله فوران واژه‌هايي نظير قتل، آدمكشي و نفرت آغاز مي‌شود.

نخست وزير چين در نطق 1400 كلمه‌اي خود 35 بار واژه چين را به كار برد.

رئيس جمهور ايران در سخنراني 3200 كلمه‌اي خود فقط 5 بار از كلمه «ايران» استفاده كرد كه چهار بار آن تنها در يك پاراگراف براي توصيف فشار آژانس بين المللي انرژي هسته‌اي و حمايت مردم از انرژي هسته‌اي احمدي‌نژاد است، يعني تنها جايي كه او نيازمند نمايش كاذب حمايت ملي است. آيا نبايد نتيجه گرفت كه رئيس جمهور ايران از بردن نام كشورش بيزار است؟ درست به همين دليل تنها شش بار از ايرانيان ياد مي‌كند و باز هم براي توصيف حمايت ايشان از برنامه هسته‌اي و ديگر هيچ. 3200 كلمه و تنها يك بار ذكر نام ايران، و آن هم به دليل موضوع انرژي هسته‌اي.

دومين واژه سخنراني نخست وزير چين «چين» است، مي‌دانيد اولين استفاده از واژه «ايران» چندمين لغت سخنراني آقاي احمدي‌نژاد است ـ واژه شماره 1810 او. و مي‌دانيد واژه «فلسطين» چندمين واژه است؟ 157 امين واژه. و مي‌دانيد دردآورترين بخش داستان كجاست؟ آنجا كه همه رهبران سخنران مجمع عمومي، در نخستين دقيقه نطق با افتخار نام سرزمين خود را بردند، مانند رهبر چين. اما اين محمود احمدي‌نژاد بود كه به عنوان تنها موجود حاضر در جلسه 3200 واژه غريب و غيرمعمول را بر زبان راند تا از تلفظ نام كشور خويش فرار كند.

نخست وزير چين حتي از يك كشور ديگر جهان به جز چين نام نبرد، رئيس جمهور ايران، فردي كه تنها 5 بار از كشور خودش نام برده است، 6 بار واژه فلسطين، 4 بار عراق، 2 بار افغانستان و لبنان و شش بار صهيونيسم را به كار برد. او حتي به اين بسنده نكرد و سراغ گرجستان و آبخازياي جنوبي رفت و سري هم به آفريقا زد و درباره استعمار آفريقا، آمريكاي لاتين و كشورهاي آسيايي سخن گفت. اما تنها از يك واژه مثل طاعون گريخت: ايران. و شرمگينانه بايد گفت كه تنها يك موضوع در سخنان احمدي‌نژاد نيامد: ايران، مردم ايران، وضعيت مردم ايران و سرنوشت مردم ايران.

Published in: on اکتبر 13, 2008 at 6:44 ق.ظ.  Comments (5)  

تا كي محدوديت؟

اين قديمي‌ها بعضي حرفهاشون خيلي قشنگه. راست ميگن كه «شترسواري كه دلادلا نمي‌شه» توي اين دانشكده‌اي كه كار مي‌كنم اين ترم ميخواستند ساعت اينترنت دانشجويان رو از چهار ساعت در هفته به دو ساعت در هفته كاهش بدند و دليلش اين بود كه ميگفتند دانشجويان به جز چت كردن كار ديگه‌اي با اينترنت انجام نمي‌دند پس چه نيازي به چهار ساعت كار با اينترنت دارند. البته با پافشاري‌ها و بحث‌هايي كه داشتم بالاخره تونستم قانعشون كنم كه اين كار رو انجام ندن. آقا من مي‌گم اين چت كردن هم بخشي از اينترنت است. بذار اينقدر چت كن تا خفه بشن. بعد ميرن سراغ بخشهاي ديگه‌ي اينترنت.

مشكل اينجاست كه چرا همش مي‌خواهيم محدوديت ايجاد كنيم. بيشتر از اينكه بخواهيم به افراد فضا براي كار كردن بديم دوست داريم فضا ازشون بگيريم. همين امروز هم كه داشتم اخبار بي‌بي‌سي رو مرور مي‌كردم با خبر زير برخورد كردم. خودتون مطالعه كنيد:

آیت الله جعفر سبحانی، از روحانیون بلند پایه جمهوری اسلامی در دیدار با عبدالله جاسبی رییس دانشگاه آزاد از طرح تفکیک دانشجویان دختر و پسر دفاع کرده و گفته است: » تفکیک کلاس های درسی دختران و پسران اگر چه پر هزینه باشد ولی باید اجرایی شود که این امر در اتقای تقوای دانشجویان موثر خواهد بود.»آقای سبحانی همچنین از طرح بومی‌سازی پذیرش دانشجو در دانشگاه دفاع کرده و گفته است:‌ «اجرای طرح بومی ‌سازی دانشجو، باعث حفظ عفاف و حج اب می‌شود و این مسئله باید به صورت دستور العمل و بخشنامه درآمده و دانشگاهها موظف به پذیرش دانشجویان ساکن در آن محل شوند.»به گفته این استاد حوزه علمیه قم، دانشجویانی که برای تحصیل وارد شهرهای دیگر می شوند نمی توانند فرهنگ خود را با شهر محل تحصیل خود تطبیق دهند. برای همین بومی کردن دانشگاهها برای حفظ تقوای دانشجویان موثر خواهد بود.طرح گزینش دانشجویان بومی که امسال بر اساس مصوبه ای شورای عالی انقلاب فرهنگی اجرا شد، اعتراض های گسترده ای در پی داشت. بر اساس این مصوبه 65 درصد حجم پذیرش دانشجو در دانشگاهها به صورت بومی انجام می شود.

اين هم درخواست يك محدوديت ديگه. نتيجه چيه؟ اينه كه همين دخترها و پسرها كه توي محيط دانشگاه با هم ارتباط دارند ارتباطشون رو مي‌برند به خونه. پس عملا هيچ اتفاق خاصي رخ نميده. همون آش و همون كاسه.

درمورد بومي‌سازي هم كه واقعا جالبه. تحصيل در شهر غيربومي يكي از نادر فرصت‌هايي است كه جوانان اين مملكت براي دوري از خانه و خانواده و تجربه يك زندگي مستقل دارند. اينجوري مي‌تونند مستقيما خودشون با مشكلات روبرو بشن. ولي ظاهرا اين فرصت هم در حال از دست رفتنه.

Published in: on اکتبر 11, 2008 at 8:19 ق.ظ.  Comments (1)