تحريم سياسي

مطلب اول اینکه انگلستان دو نفر از دیپلمات‌های ایران در انگلستان را اخراج کرد. جالب است که نخست وزیر انگلستان از اخراج صحبت می‌کند و یکی از نمایندگان مجلس ایران از فراخوانی این دو دیپلمات ازسوی دولت ایران و نه اخراج آنها سخن می‌گوید. با توجه به اینکه دروغ در سطوح بالای حکومت ایران به یک اصل اخلاقی تبدیل شده است من به نوبه خود نتیجه می‌گیرم این نماینده مجلس در حال دروغ گفتن است و شاید به زعم خودش حتی از قبل این دروغ گفتن ثوابی هم برای آخرتش جمع می‌کند.

مطلب دوم اینکه خانم شیرین عبادی خواهان تحریم سیاسی ایران شده است که به نظر من خواسته کاملا درستی است. حتی بنده یک قدم پیش‌تر رفته و از همه کشورهای جهان می‌خواهم که دولت ایران را به رسمیت نشناسند. در پایان درود می‌فرستم به روح بلند شهدای روزهای اخیر.

Published in: on جون 24, 2009 at 1:35 ب.ظ.  نوشتن دیدگاه  

بيانيه دكتر عبدالكريم سروش درخصوص انتخابات رياست جمهوري

دكتر عبدالكريم سروش درخصوص انتخابات رياست جمهوري اخير بيانيه‌اي به اين مضمون منتشر كرده‌اند:

بنام خدا

باز این چه ابر بود که مارا فروگرفت       تنها نه من،گرفتگی عالمست این

یکدم نگاه کن که چه برباد میدهی            چندین هزار امید بنی آدمست این

چندین هزار امید بنی آدم را بر باد دادند و قومی را داغدیده و دردمند کردند و پای اهانت بر شعور و غرورشان نهادند و دست خیانت در صندوق امانت‌شان بردند و با نیرنگ و فریب، باطلی را بجای حق نشاندند تا دوباره عزت و کرامت را پایمال جهالت کند و نام را به ننگ بفروشد و فرومایگان را بر کرسی ریاست بنشاند و دروغ و دغل در کار مدیریت کند و خرافه بگسترد و سفاهت بپرورد و از چاههای نفت بردارد و در چاههای جمکران بریزد وآزادی را خفه کند و آگاهی را بکشد و استبداد دینی و قرائت فاشیستی از دین را قوام بخشد و دیانت را ملعبه دست سیاست کند و سرهنگان را بر فرهنگ بگمارد و فرهنگیان را بدست سرهنگان بسپارد و دست تطاول در حقوق مردم دراز کند و پشت به قبله حقیقت، بسوی خدای خدیعت نماز کند.

هیچ چیز مهیب‌تر از زخمی کردن غرور یک قوم نیست. سرمایه اعتمادشان را  ستاندن و آب دهان برویشان افکندن. پلیدی و بیشرمی ازین بیشتر نمیشود. آدمیان دزدی و دغلی را تحمل میکنند اما اهانت مکرر به عزت و کرامت‌شان را هرگز.

اینک روح مجروح و غرور رنجور ایرانیان بجوش آمده است و تا ننگ آن خیانت زدوده نشود و تا غاصبان بدست عدالت سپرده نشوند التهابشان فرو نمی نشیند.

و البته جای هیچ نومیدی نیست، «که بد بخاطر امیدوار ما نرسد». اجتماع هزار در هزار زنان و مردان حق‌جو و مطالبه‌گر پنجره‌های امید را بر تاریخ آینده ما گشوده است و نوید گشایش بکار فروبسته ما میدهد.

اسم اعظم بکند کار خود ایدل خوش باش        که به تلبیس و حیل دیو سلیمان نشود

بحقیقت اسم اعظم، شما حق‌جویانید که دیو تیره‌بختی را از تخت سلیمان به زیر میکشید و با عصای موسوی، دولت فرعونی و شعبده سامری را به دو نیم میزنید و حکومت ارعاب و تزویر و چماق و نفاق را با فریادهای جگرشکافتان درهم‌می‌شکنید.

استبداد دینی غرور وشعور شما را به تمسخر و توهین گرفته است و خشم مقدس شما خاموش نمی‌نشیند تا امانت حق و رای را از غاصبان خاین بستاند و به کاردانان امین بسپارد. نقد، تقوای سیاست است و حق‌جویی فضیلت دوران ماست و شما این فضیلت را فرو نمی‌نهید.

همت پاکان دو عالم و بخشایش ارواح مکرم با شماست، «با همه کروبیان عالم بالا».

درین معرکه حق و باطل و جنایت و شهادت آیا مشایخ و مراجع عظام احساس تکلیف نمی‌کنند که با قلمی و قدمی  «بازار ساحری و ناموس سامری و قلب ستمگری» را بشکنند؟

شمس و قمر این حرکت یعنی آقایان موسوی و کروبی نیز نیک می‌دانند که «صحبت حکام ظلمت شب یلداست» و بر در ارباب بی‌مروت دنیا نشستن که

«خواجه کی بدرآید» شرط خردورزی و سیاست‌ورزی نیست. به سواد اعظم روآورند که اسم اعظم درآنجاست. «نور ز خورشید خواه بوکه برآید».

اینک که فساد و خیانت، ظاهر و عریان از پرده بدر افتاده است من هم در پایان نصیحتی از زبان باباطاهر عریان برای حاکمان  دارم:

مکن کاری که برپا سنگت آیو                   جهان با این فراخی تنگت آیو

چوفردا نومه خونون نومه خونند                تو نومه خود ببینی ننگت آیو

در توبه هنوز بازست. آب رفته را بجوی باز گردانید. قرعه فال بنام شما زده‌اند و امانتی را که آسمان نتوانست کشید بر شانه‌های شما نهاده‌اند. به عهد امانت وفا کنید و در زمره جهولان و ظلومان منشینید.

حقا کزین غمان برسد مژده امان             گر سالکی بعهد امانت وفا کند

عبدالکریم سروش

خرداد 1388

Published in: on جون 24, 2009 at 9:00 ق.ظ.  نوشتن دیدگاه  

كاش ايراني نبودم

كاش ايراني نبودم و امروز نميديدم مردم چگونه پاي صندوق‌هاي رأي به يك دروغگوي وقيح رأي مي‌دن.

4713_98561721891_571686891_2479838_3741803_n

Published in: on جون 13, 2009 at 7:35 ق.ظ.  Comments (6)  

آلزايمر تاريخي كار دستمون نده!

من از روز اول تبليغات انتخاباتي تا به امروز، اين اولين مطلبي هستش كه مي‌نويسم. ظاهرا احمدي‌نژاد رو خيلي دست‌كم گرفته بودم. فكر نمي‌كردم به اينجا ختم بشه. فكر مي‌كردم فردي غيراز احمدي‌نژاد انتخاب خواهد شد و مردم بدون هيچ ترديدي احمدي‌نژاد را براي هميشه از صفحه سياست محو خواهند كرد (همانطور كه ايشون مي‌خواستند اسرائيل را از نقشه محو كنند). ولي امروز مي‌بينم كه مردم ما باز دچار همان آلزايمر تاريخي معروف شدند و فراموش كردند آنچه را كه نبايد فراموش مي‌كردند.

چقدر ساده فراموش كرديم كه در اين چهار سال چقدر سطح زندگي پايين اومده و چقدر گراني شده و چقدر زندگي سخت شده. همين سيگاري كه من چهار سال پيش 500 تومان مي‌خريدم امروز 1500 تومان مي‌خريم (اون هم با عكس ريه‌اي كه حال آدم رو به هم مي‌زنه، انگار كه من خودم نميدونم اين سيگار چه ضررهايي داره). چقدر ساده فراموش كرديم كه همين احمدي‌نژاد خليج فارس رو به روسيه بخشيد. چقدر ساده فراموش كرديم كه همين احمدي‌نژاد با فروش نفت بشكه‌اي 100 دلار چقدر گراني به وجود آورد. چقدر ساده فراموش كرديم كه همين احمدي‌نژاد روشنفكران منتقد دولت را بزغاله خطاب كرد. و چقدر ساده فراموش كرديم كه دختران و پسران اين مملكت فقط به خاطر مدل مويشان يا مدل مانتوهايشان يا مدل كفش‌هايشان، وحشيانه به باد كتك گرفته مي‌شدند. انگار فراموش كرديم كه در همين مدت حتي امارات به خودش جرأت داده از ايراني‌ها انگشت‌نگاري بكنه. انگار فراموش كرديم كه در سفر رئيس جمهوري ايران به ايتاليا هيچ مقامي براي استقبال نيامد و از فرودگاه تا محل اقامت‌اش را با پارچة سياه پوشاندند…

نه! برام باوركردني نيست. كساني دارند از احمدي‌نژاد حمايت مي‌كنند كه تا همين چند وقت پيش او را به باد فحش مي‌گرفتند. و تنها علت طرفداري‌شان اين است كه نام هاشمي و ناطق و … رو آورده. كسي كه چهار سال ملت رو علاف كرد تا روزهاي آخر و در آستانه انتخابات اسم اين به اصطلاح مفسدان اقتصادي رو ببره. گيريم درست مي‌گه. آخه چرا الان؟ پس اين چهار سال داشت چيكار مي‌كرد؟

فكر كنم داشت مدرك جمع مي‌كرد تا در موعد مقرر براي حفظ ميز قدرت ازش استفاده كنه.

پي‌نوشت: موقع نوشتن اين مطلب چنان كنترل خودم رو از دست داده بودم كه نام درياي خزر رو به اشتباه خليج فارسي نوشتم كه در اينجا ضمن معذرت‌خواهي اصلاح مي‌كنم.

Published in: on جون 7, 2009 at 1:50 ب.ظ.  Comments (9)  

بي‌طرفي عجيب روزنامة ايران در مورد انتخابات

خب به سلامتي همانطور كه انتظار مي‌رفت روزنامه دولتي «ايران» براساس آنچه روز اول انتخابات اعلام كرد، كاملاً بي‌طرفانه به موضوع انتخابات پرداخته است. در راستاي همين امر نگاهي آماري به تيترهاي روز دوشنبه 11 خرداد 1388 انداخته‌ام تا دريابيم كه تعريف جديد بي‌طرفي چيست.

ابتدا لازم است به اين نكته اشاره كنم كه روزنامه ايران در روز اول انتخابات اعلام كردند كه صرفا در صفحه 5 روزنامه به ارائه اخباري از هر چهار نامزد خواهد پرداخت.

اين روزنامه در تاريخ فوق‌الذكر مجموعا تعداد 25 خبر منتشر كرده است كه به نوعي مربوط به انتخابات مي‌شوند. از ميان اين اخبار 14 خبر در جهت طرفداري مستقيم از آقاي احمدي‌نژاد بوده است، تعداد10 خبر در راستاي تخريب مستقيم كانديداهاي ديگر علي‌الخصوص آقاي ميرحسين موسوي بوده است. البته در اين ميان هيچ خبري كه به نوعي با آقاي محسن رضايي ارتباطي داشته باشد، منتشر نشده است. ضمناً تنها در يك خبر با عنوان «زيدآبادي: رأي به كروبي رأي به كرباسچي و مهاجراني است»‌ابتدا آقاي ميرحسين موسوي تخريب شده و سپس به عنوان خبر اشاره شده است كه واقعاً نمي‌دانم اين را جزو اخبار انتخاباتي بايد دانست يا در گروه خبرهاي تخريبي. فهرست اين اخبار را در قالب فايل word محفوظ دارم تا دوستاني كه خواهان آن هستند برايشان ايميل كنم. عمدة اين اخبار در صفحات يك، دو و سه روزنامه آمده است و تنها تعدادي از آنها در صفحات ديگر آمده‌اند. البته اخباري كه در صفحه 5 ارائه شده‌اند در اين آمار وارد نشدند.

به‌طور كلي روزنامه ايران در شماره فوق در صفحات مختلف روزنامه به جز صفحة 5، در 56 درصد از اخبار مربوط به انتخابات مستقيم يا غيرمستقيم از آقاي احمدي‌نژاد حمايت كرده‌اند و در 40 درصد از اين اخبار مستقيم يا غيرمستقيم دو كانديداي اصلاح‌طلبان به خصوص آقاي ميرحسين موسوي را تخريب كرده‌اند. ضمنا در صفحه 6 و 16 به طور مفصل به دو مورد از اين اخبار پرداخته‌اند: اولي در جهت تخريب مستقيم آقاي ميرحسين موسوي و دومي در جهت طرفداري مستقيم از آقاي احمدي‌نژاد.

حالا دوستان لطف كنند تعريف جديد بي‌طرفي را براي بنده روشن كنند. چون من كه گيج شدم.

Published in: on جون 2, 2009 at 10:39 ق.ظ.  Comments (4)