بابا خدائيش دم خودمون گرم. تو تمام دنيا تكيم. ميريم افتتاح بكنيم. قبل از افتتاح منفجر ميشه. 4 نفر ميمرن، 20 نفر زخمي ميشن. هيچكس مسئوليت به عهده نميگيره. هيچكس استعفاء نميده. هيچكس بازخواست نميشه. در كل هيچكس ككشم نميگزه. انگار نه انگار كه اتفاقي افتاده. رئيس جمهوري محبوب هم كه عاشق افتتاح هستش. تازه بعد از افتتاح در جمع كاركنان مدعي هستيم كه توانايي لازم براي بازسازي كليه تأسيسات نفتي مستهلك در كشورهاي منطقه رو داريم. احتمالا از فردا نامههاي درخواست كشورهاي منطقه براي بازسازي تأسيساتشان به ايران سرازير ميشه. به قول عادلخان «چه ميكنن» اين ايرانيها در سطح دنيا.
حكايت
با تشكر از دوستي كه داستان زير را برايم ايميل كردند و با كسب اجازه از كسي كه داستان را نوشته است:
شبی راهزنان به قافلهای شبیخون زدند و اموال آنان را به غارت بردند. بعد از مراجعت به مخفیگاه نوبت به تقسیم اموال مسروقه رسید، همه جمع شدند و هرکس آنچه به دست آورده بود به میان گذاشت، رئیس دزدان از جمع پرسید چگونه تقسیم کنیم ؟ خدایی یا رفاقتی ؟
جمع به اتفاق پاسخ دادند خدایی.
رئیس دزدان شروع به تقسیم کرد، بیش از نیمی از اموال را برای خود برداشت و الباقی را به شکل نامساوی میان سه تن از راهزنان تقسیم کرد و به بقیه هیچ نداد.
دیگران اعتراض کردند که ما گفتیم خدایی تقسیم کن تا تساوی رعایت شود و همه راضی باشیم این چه تقسیمیست ؟؟؟
رئیس پاسخ داد : خداوند به یکی زیاد بخشیده و به یکی کمتر و به یکی هم هیچ، خود شاهدی بر این ادعا هستید، آن تقسیمی که شما در نظر دارید تقسیم رفاقتی بود که نپذیرفتید پس حق اعتراض ندارید

ايرانيان در ديار باقي
میگن یه روز جبرئیل میره پیش خدا گلایه میکنه که: آخه خدا، این چه وضعیه آخه؟ ما یک مشت ایرونی داریم توی بهشت که فکر میکنن اومدن خونه باباشون! به جای لباس و ردای سفید، همه شون لباس های مارک دار و آنچنانی میخوان! هیچ کدومشون از بالهاشون استفاده نمیکنن، میگن بدون ‹بنز› و ‹ب ام و› جایی نمیرن! اون بوق و کرنای من هم گم شده… یکی از همین ها دو ماه پیش قرض گرفت و رفت دیگه ازش خبری نشد! آقا من خسته شدم از بس جلوی دروازه بهشت رو جارو زدم… امروز تمیز میکنم، فردا دوباره پر از پوست تخمه و هسته هندونه و پوست خربزه است! من حتی دیدم بعضیهاشون کاسبی هم میکنن و حلقه های بالای سرشون رو به بقیه میفروشن .
خدا میگه: ای جبرئیل! ایرانیان هم مثل بقیه، فر زندان من هستند و بهشت به همه فر زندان من تعلق داره. اینها هم که گفتی، خیلی بد نسیت! برو یک زنگی به شیطان بزن تا بفهمی درد سر واقعی یعنی چی!!!
جبرئیل میره زنگ میزنه به جناب شیطان… دو سه بار میره روی پیغامگیر تا بالاخره شیطان نفس نفس زنان جواب میده: جهنم، بفرمایید؟
جبرئیل میگه: آقا سرت خیلی شلوغه انگار؟
شیطان آهی میکشه و میگه: نگو که دلم خونه… این ایرونیها اشک منو در آوردن به خدا! شب و روز برام نگذاشتن! تا روم رو میکنم این طرف، اون طرف یه آتیشی به پا میکنن! تا دو ماه پیش که اینجا هر روز چهارشنبه سوری بود و آتیش بازی!… حالا هم که… ای داد!!! آقا نکن! بهت میگم نکن!!! جبرئیل جان، من برم …. اینها دارن آتیش جهنم رو خاموش میکنن که جاش کولر گازی نصب کنن …
پ.ن. نقل اين داستان تنها براي خنده است و هيچ هدف ديگري از انتشار آن ندارم.

بيطرفي عجيب روزنامة ايران در مورد انتخابات
خب به سلامتي همانطور كه انتظار ميرفت روزنامه دولتي «ايران» براساس آنچه روز اول انتخابات اعلام كرد، كاملاً بيطرفانه به موضوع انتخابات پرداخته است. در راستاي همين امر نگاهي آماري به تيترهاي روز دوشنبه 11 خرداد 1388 انداختهام تا دريابيم كه تعريف جديد بيطرفي چيست.
ابتدا لازم است به اين نكته اشاره كنم كه روزنامه ايران در روز اول انتخابات اعلام كردند كه صرفا در صفحه 5 روزنامه به ارائه اخباري از هر چهار نامزد خواهد پرداخت.
اين روزنامه در تاريخ فوقالذكر مجموعا تعداد 25 خبر منتشر كرده است كه به نوعي مربوط به انتخابات ميشوند. از ميان اين اخبار 14 خبر در جهت طرفداري مستقيم از آقاي احمدينژاد بوده است، تعداد10 خبر در راستاي تخريب مستقيم كانديداهاي ديگر عليالخصوص آقاي ميرحسين موسوي بوده است. البته در اين ميان هيچ خبري كه به نوعي با آقاي محسن رضايي ارتباطي داشته باشد، منتشر نشده است. ضمناً تنها در يك خبر با عنوان «زيدآبادي: رأي به كروبي رأي به كرباسچي و مهاجراني است»ابتدا آقاي ميرحسين موسوي تخريب شده و سپس به عنوان خبر اشاره شده است كه واقعاً نميدانم اين را جزو اخبار انتخاباتي بايد دانست يا در گروه خبرهاي تخريبي. فهرست اين اخبار را در قالب فايل word محفوظ دارم تا دوستاني كه خواهان آن هستند برايشان ايميل كنم. عمدة اين اخبار در صفحات يك، دو و سه روزنامه آمده است و تنها تعدادي از آنها در صفحات ديگر آمدهاند. البته اخباري كه در صفحه 5 ارائه شدهاند در اين آمار وارد نشدند.
بهطور كلي روزنامه ايران در شماره فوق در صفحات مختلف روزنامه به جز صفحة 5، در 56 درصد از اخبار مربوط به انتخابات مستقيم يا غيرمستقيم از آقاي احمدينژاد حمايت كردهاند و در 40 درصد از اين اخبار مستقيم يا غيرمستقيم دو كانديداي اصلاحطلبان به خصوص آقاي ميرحسين موسوي را تخريب كردهاند. ضمنا در صفحه 6 و 16 به طور مفصل به دو مورد از اين اخبار پرداختهاند: اولي در جهت تخريب مستقيم آقاي ميرحسين موسوي و دومي در جهت طرفداري مستقيم از آقاي احمدينژاد.
حالا دوستان لطف كنند تعريف جديد بيطرفي را براي بنده روشن كنند. چون من كه گيج شدم.

دگرگوني نقش روزنامهها
(1) به اعتقاد بنده كارهايي كه آدمها انجام دادهاند مهمتر از كارهايي است كه قصد دارند انجام بدهند. مثلاً در رزومه هيچگاه به كارهايي كه در نظر داريم انجام دهيم اشاره نميكنيم، بلكه به فهرستي از دستاوردهايمان اشاره ميكنيم.
(2) نقش روزنامه خبررساني است. با توجه به بند اول، اخباري مهم هستند كه درمورد انجامشدهها و دستاوردها هستند، نه اخباري كه درمورد آينده و كارهايي كه انجام خواهند شد.
(3) تا جايي كه بنده اطلاع دارم، صفحه اول روزنامه بايد به مهمترين خبرها اختصاص داده شود. اما مدتي است كه صفحات اول روزنامهها را به دقت مطالعه ميكنم. چيزي كه در اين صفحات جاي خالي آنها احساس ميشود، كارهايي است كه انجام شدهاند. به عنوان مثال به خبرهاي زير كه مربوط به صفحه اول روزنامه ايران روز دوشنبه 24 فروردين1388 هستند دقت فرماييد.
«دخالت دولت براي صاحبخانه شدن خانوادهها»
«تورم امسال تكرقمي ميشود»
«تبديل 2 خط مترو تهران به مونوريل»
«غرب در مناقصههاي هستهاي ايران شركت كند»
«قيمت 7 قلم كالاي اساسي اصلاح ميشود»
«اجراي بزرگترين پروژه شهري و گردشگري كشور در اصفهان»
(4) اگر دقت كنيد همه اين خبرها مربوط به تصميمات اتخاذشده يا انتظاراتي است كه از آينده داريم. گويي در اين مملكت ديگر هيچ كاري انجام نميگيرد، فقط حرف مي زنيم و تصميم ميگيريم و طرح ميدهيم و تصويب ميكنيم. ولي چه كسي اجرايشان ميكند، معلوم نيست. قطعاً همچون تصميماتي در گذشته نيز گرفته شدهاند. اگر اين تصميمات اجرايي ميشدند، اصولاً بايد امروز به نتيجه ميرسيدند و روزنامهها نيز بايد تيتر آنها در صفحه اول قرار ميدادند. اما از آنجايي كه خبري از اين گونه اخبار نيست، پس سادهترين نتيجهگيري اين است كه هيچكدام از اين طرحها اجرا نميشوند و تنها در حد صحبت هستند. اين گونه صحبتها بيشترين در زيرمجموعهي پوپوليسم يا به زبان ساده «عوامفريبي» قرار ميگيرند.
(5) پيشنهاد من اين است كه روزنامهها را تبديل به سالنامه بكنيم. شايد بتوان انتظار داشت كه در طول سال تعداد دستاوردها به اندازهاي باشد كه بتوان صفحه اول روزنامه يا همان سالنامه را با آن پر كرد. مزاياي اين طرح عبارتنداز:
(1-5) صرفهجويي در مصرف كاغذ كه همانا در راستاي شعار امسال يعني «اصلاح الگوي مصرف» است.
(2-5) صرفهجويي در زمان مردم.
(3-5) صرفهجويي در هزينهها.
(4-5) به سخره گرفته نشدن شعور خوانندگان.
(6) و اما معايب اين پيشنهاد:
(1-6) بيكاري ژورناليستها (البته ژورناليستها ميتوانند وقت خود را با كارهاي ديگري كه درخور شأنشان باشد پر كنند كه يافتن شغل مناسب ديگر برعهده خودشان هست. البته دولت نيز ميتواند پرداخت حقوق ماهانه آنها را برعهده بگيرد. اشكالي ايجاد نخواهد شد. بهرحال اينها درست است فلسطيني نيستند اما خون ايراني در رگهايشان جريان دارد.)
(2-6) بيكاري روزنامهفروشها (كه البته ميتوانند به جاي روزنامه، سيگار بفروشند. در اين صورت حتي ممكن است درآمدشان چندبرابر بشود. چون در حال حاضر به نظر ميرسد مصرف سيگار مهمتر از روزنامه است. من خودم اگر 100 تومان پول بيشتر نداشته باشم، ترجيح ميدهم سيگار بخرم تا روزنامه. چون سيگار باعت آرامش اعصاب ميشود اما روزنامه باعث تنش و استرس)
(3-6) مشكلات مربوط به زيرانداز سبزيپاككني (كه مادرمان ديگر مجبور خواهند بود براي اين منظور از كتاب يا پارچه استفاده كنند. پارچه اين عيب را دارد كه بايد بعد از اتمام كار شسته شود اما كتاب را ميتوان دور ريخت و مطمئن باشيد مشكلي پيش نخواهد آمد، چون در هر حال ما كه كتاب نميخوانيم)
(4-6) مشكلات مربوط به ابزار شيشهپاككني (ارجاع به بند 6-3).
(7) هر چقدر فكر ميكنم ديگر هيچ مصرف ديگري براي روزنامه به ذهنم نميرسد. اميدوارم خوانندگان عزيز مرا در تكميل اين مطلب ياري كنند.
