ادامه مطلب «خمينيسم 11»
چهارم اينكه، اگر منظور از بنيادگرايي، رد دولت ـ كشورهاي مدرن و مرزهاي معاصر باشد، دراينصورت شامل حال خميني نميشود. [4] اگرچه او گاهي ادعا داشت كه امپرياليسم، امت اسلامي را به دولتها و ملتهاي رقيب تقسيم كرده است، اما هم صريحاً و هم تلويحاً وجود دولت ـ كشورهاي سرزميني را قبول داشت. خميني بهطور روزافزوني از ميهن ايران، امت ايران، ميهنپرستي ايران و مردم پرافتخار ايران سخن ميگفت. حتي يكي از حاميان پروپاقرص خود را بر اين مبنا كه پدرش در افغانستان متولد شده بود از ورود به انتخابات رياستجمهوري سال 1980 ردصلاحيت كرد. زبان مليگرايانه همراه با تنها كاربرد علائم و استعارههاي شيعي به درك اينكه چرا خمينيستها در صدور انقلابشان موفقيت چنداني به دست نياوردهاند، كمك ميكند.
پنجم اينكه، اگر بنيادگرايي يعني اجراي بيچونوچراي قوانين و رسومي كه در متون اصلي مذهبي وجود دارند، دراينصورت باز هم خميني در رديف بنيادگرايان قرار نميگيرد. بسياري از قوانين انعطافناپذير خميني ازجمله قوانين مربوط به حجاب را نميتوان در قران يافت بلكه ريشه در سنن بعدي دارند و دراين در حالي است كه برخي از آنان سبقة غيراسلامي دارند. به همين ترتيب، كل ساختار قانون اساسي جمهوري اسلامي بيشتر براساس انقلاب پنجم دوگل مدلسازي شد تا خليفههاي صدر اسلام. زمانيكه يكي از نمايندگان مجلس درمورد سبقة اسلامي برخي قوانين ماليات سوال كرد، حجتالاسلام علياكبر هاشمي رفسنجاني كه يكي از پيروان نزديك خميني و رئيسجمهوري آيندة جمهوري اسلامي بود، با عصبانيت چنين فرافكني كرد: «كجاي تاريخ اسلامي ميتوانيد مجلس، رئيسجمهور، نخستوزير و هيئت وزرا را بيابيد؟ درواقع، هشتاد درصد آنچه امروز انجام ميدهيم هيچ سابقهاي در تاريخ اسلام ندارد.» [5] تخطي خميني از سنت را ميتوان در حوزة موردعلاقهاش يعني شرع اسلام بهوضوح مشاهده كرد. او پيشاز انقلاب مطلقاً اصرار داشت كه شريعت را تنها در صورتي ميتوان اجرا كرد كه فقها بههيچ وجه در امور حكومتي دخالت نكنند بهويژه در فرايند دستوپارگير تجديدنظر قضايي. [6] اما بعد از انقلاب مصلحت را در اين ديد كه ساختار قضايي متمركز ازجمله فرايند پيچيدة تجديدنظر را حفظ كند تا هم تاحدودي ظاهر يكدستي را داشته باشد و هم اينكه كنترل غايي بر قضاوت محلي را حفظ كند. [7] در حقيقت، قانون اساسي جديد، حق فرجامخواهي قضايي شهروندان را تضمين كرد.
ششم اينكه، اگر بنيادگرايي يعني پايبندي جزمي به سنت و رد جامعة مدرن، دراينصورت نيز خميني را نميتوان در رديف بنيادگرايان قرار داد. او بارها تاكيد داشت كه مسلمانان بايد مسائل اساسي مانند فناوري، كارخانههاي صنعتي و تمدن جديد را وارد كنند. پيروان نزديك او بارها «سنتيها» را «كهنهپرست» ناميده و به آنها حمله كردند و آنها را به وسواس در پاكآييني، ممانعت از رفتن دختران به مدرسه، اصرار بر حفظ حجاب دختران حتي هنگام عدمحضور مردان، رد فعاليتهاي روشنفكري مانند هنر، موسيقي و شطرنج، و بدتر از همه، تن ندادن به استفاده از روزنامه، برق، ماشين، هواپيما، تلفن، راديو و تلويزيون متهم كردند. [8] به زبان حجتالاسلام محمدجواد حجتي كرماني، يكي ديگر از پيروان خميني: «اين سنتيها را بايد ارتجاعي ناميد چون ميخواهند ما را به عصر خران بازگردانند. چيزي كه ما نياز داريم نه پرستش گذشته كه رنسانس اصيل و واقعي است.» [9] اين مفاهيم نشان ميدهند كه اين ادعاي شرقشناسان كه خمينيسم تنها بازتكرار بيماري همهگير سنتگرايي كهن است كه اسلام را از همان نخستين روزهاي پيدايش تا به امروز به ستوه آورده است، تا چه اندازه بيمعني است. [10]
پينوشتها
[4] S. Zubaida, Islam, the People and the State (London: Routledge, 1989), pp. 1-37.
[5] به نقل از
S. Bakhash, “Islam and Social Justice in Iran,” in Shi’ism, Resistance, and Revolution, ed. M. Kramer (Boulder: Westview Press, 1987), p. 113.
[6] ر. خميني، ولايت فقيه: حكومت اسلامي (تهران: n.p.، 1978)، صص 13-14.
[7] ه. رفسنجاني، سخنراني، كيهان هوايي، 20 دسامبر 1987.
[8] م. حجتي كرماني، «حقوقدان و تمدن مدرن،» اطلاعات، 4 نوامبر ـ 5 دسامبر 1988.
[9] همان
[10] بنگريد به مثلاً
S. Arjomand, “Traditionalism in Twentieth-century Iran,” in From Nationalism to Revolutionary Islam, ed. S. Arjomand (Albany: State University of New York Press, 1984), pp. 195-232.
[…] خمينيسم (13) ادامه از مطلب «خمينيسم 12» […]
سلام
قالب جدید مبارک است
وارطان: مرسي.